صفت تفضیلی:
more accidentalصفت عالی:
most accidentalتصادفی، اتفاقی، غیرمترقبه، عرضی( arazy ) ضمنی، عارضی، غیراساسی، پیشامدی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the accidental firing of a gun
شلیک تصادفی اسلحه
He accidentally broke the dish.
(بهطور) تصادفی بشقاب را شکست.
accidental assimilation
(زبانشناسی) همگونسازی عارفی
accidental evolution
تکامل تصادفی، فرگشت پیشامدی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accidental» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accidental