تصادفی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Coincidentally he arrived as I was talking about him.
تصادفاً همانطور که حرف او را میزدم سر و کلهاش پیدا شد.
The similarity between these two exam papers is too close to be coincidental.
شباهت بین این دو ورقهی امتحانی بیشتر از آن است که اتفاقی باشد.
Famine in China was coincidental with rebellion in Mongolia.
قحطی در چین همزمان با شورش در مغولستان رخ داد.
کلمهی «coincidental» در زبان فارسی به معنای «اتفاقی» یا «تصادفی» ترجمه میشود.
این واژه معمولاً برای توصیف رخدادهایی به کار میرود که بدون برنامهریزی قبلی یا رابطهی علت و معلولی مشخص، بهطور همزمان یا مشابه اتفاق میافتند. ریشهی آن از واژهی coincide به معنای «همزمان بودن» گرفته شده و پسوند al- آن را به صفت تبدیل کرده است.
در معنای پایه، وقتی دو یا چند رویداد را «coincidental» مینامیم، منظور این است که آنها بهصورت تصادفی با هم همزمان شدهاند، بدون اینکه میانشان ارتباطی واقعی وجود داشته باشد. برای مثال، اگر دو دوست قدیمی بدون هماهنگی در یک شهر دیگر همزمان ظاهر شوند، این برخورد را میتوان coincidental دانست. این واژه اغلب حسی از شگفتی یا حتی کمی طنز در خود دارد، زیرا ذهن انسان تمایل دارد در رخدادهای تصادفی نوعی نظم یا معنا بیابد.
در حوزهی علمی و منطقی، «coincidental» بودن پدیدهها به اهمیت تمایز میان همزمانی و علیت اشاره دارد. بسیاری از خطاهای شناختی زمانی رخ میدهند که انسان دو رویداد همزمان را بهاشتباه مرتبط یا وابسته میپندارد. برای نمونه، ممکن است فردی تصور کند که پوشیدن یک لباس خاص باعث موفقیت او در امتحان شده است، در حالی که همزمانی این دو رخداد صرفاً coincidental است و نه علتومعلولی. بنابراین، در تفکر علمی، تشخیص رویدادهای تصادفی از رویدادهای وابسته اهمیت زیادی دارد.
از دیدگاه زبانی، واژهی coincidental اغلب با قید purely یا merely به کار میرود، مانند “It’s purely coincidental” (این فقط یک تصادف است). چنین عباراتی برای تأکید بر نبودِ هرگونه قصد، طرح یا ارتباط پنهان میان دو پدیده استفاده میشوند. در متون ادبی یا سینمایی نیز از این واژه برای توصیف لحظات غیرمنتظره و معنادار داستان بهره میگیرند، جایی که تصادفها به شکل شاعرانه یا نمادین در کنار هم قرار میگیرند و درونمایهی سرنوشت یا تصادف را برجسته میسازند.
از نظر فلسفی، مفهوم «coincidence» و در نتیجه «coincidental» پرسشی عمیق دربارهی نقش شانس و نظم در جهان مطرح میکند. آیا رخدادهای جهان صرفاً مجموعهای از تصادفها هستند یا نشانهای از طرحی بزرگتر؟ واژهی coincidental در این معنا به ما یادآوری میکند که همهی همزمانیها معنا ندارند، اما همین فقدان قطعیت، زندگی را پررمز و راز میسازد. «coincidental» واژهای است که در مرز میان منطق و شگفتی ایستاده — هم توصیفگر واقعیت عینی است و هم برانگیزانندهی تأمل دربارهی تصادف، سرنوشت و نگاه انسان به جهان.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coincidental» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coincidental