اتفاقی، شانسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fortuitous meeting of two old friends
ملاقات تصادفی دو دوست دیرین
A series of fortuitous circumstances that helped advance her political career.
سلسله موقعیتهای فرخندهای که به پیشرفت کارهای سیاسی او کمک کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fortuitous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortuitous