صفت تفضیلی:
odderصفت عالی:
oddestعجیبوغریب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
odd behavior
رفتار عجیب و غریب
She always wears odd clothes.
او همیشه لباسهای غیرعادی میپوشد.
at odd moments
در اوقات غیرمعمولی، وقت و بیوقت
an odd collection of contemporary paintings
مجموعهی عجیب و غریبی از نقاشیهای معاصر
It is very odd that she sent her children but didn't come herself.
خیلی عجیب است که بچههایش را فرستاد؛ ولی خودش نیامد.
He came without his wife and so turned out to be the odd guest at the party.
او بدون زنش آمد، لذا در مهمانی وصلهی ناجوری شده بود.
تک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an odd glove
یک لنگه دستکش
We found two pairs of boots and an odd shoe.
دو جفت پوتین و یک لنگه کفش پیدا کردیم.
an odd sock
یک لنگه جوراب (مردانه)
عدد فرد
"seven" is an odd number but "eight" is an even number.
«هفت» یک عدد فرد، ولی «هشت» یک عدد زوج است.
the year's odd months
ماههای فرد سال
ملایم، کم
twenty dollars and some odd change
بیست دلار و مقداری پول خرد
thirty odd
سی چهل تا، سی و چند، سی و اندی
twenty-odd children
بیست و چند تا بچه
odd pieces of metal
خردهریزهای فلزی
a book of 400-odd pages
کتابی با چهار صد و خوردهای صفحه
عجیب است که، جالب اینکه، از عجایب است که
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «odd» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/odd