آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Odd

    ɑːd ɒd

    صفت تفضیلی:

    odder

    صفت عالی:

    oddest

    معنی odd | جمله با odd

    adjective B2

    عجیب‌و‌غریب

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    odd behavior

    رفتار عجیب و غریب

    She always wears odd clothes.

    او همیشه لباس‌های غیرعادی می‌پوشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    at odd moments

    در اوقات غیرمعمولی، وقت و بی‌وقت

    an odd collection of contemporary paintings

    مجموعه‌ی عجیب و غریبی از نقاشی‌های معاصر

    It is very odd that she sent her children but didn't come herself.

    خیلی عجیب است که بچه‌هایش را فرستاد؛ ولی خودش نیامد.

    He came without his wife and so turned out to be the odd guest at the party.

    او بدون زنش آمد، لذا در مهمانی وصله‌ی ناجوری شده بود.

    adjective

    تک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    an odd glove

    یک لنگه دستکش

    We found two pairs of boots and an odd shoe.

    دو جفت پوتین و یک لنگه کفش پیدا کردیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an odd sock

    یک لنگه جوراب (مردانه)

    adjective

    عدد فرد

    "seven" is an odd number but "eight" is an even number.

    «هفت» یک عدد فرد، ولی «هشت» یک عدد زوج است.

    the year's odd months

    ماه‌های فرد سال

    adjective

    ملایم، کم

    twenty dollars and some odd change

    بیست دلار و مقداری پول خرد

    thirty odd

    سی چهل تا، سی و چند، سی و اندی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    twenty-odd children

    بیست و چند تا بچه

    odd pieces of metal

    خرده‌ریزهای فلزی

    a book of 400-odd pages

    کتابی با چهار صد و خورده‌ای صفحه

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد odd

    1. adjective miscellaneous, various
      Synonyms:
      different various varied sundry occasional random irregular fragmentary accidental casual chance incidental fortuitous contingent periodic odd-lot seasonal fluky
      Antonyms:
      similar like unvaried
    1. adjective single, unmatched; uneven
      Synonyms:
      individual sole alone lone unitary remaining left over spare unmatched unpaired solitary additional exceeding over and above surplus irregular lonely unconsumed leftover
      Antonyms:
      matched
    1. adjective unusual, abnormal
      Synonyms:
      different uncommon strange peculiar extraordinary unconventional atypical remarkable exceptional rare singular abnormal erratic offbeat idiosyncratic bizarre curious fantastic funny out of the ordinary eccentric off-the-wall weird deviant freakish queer kooky quaint uncanny avant-garde character irregular outlandish way out whimsical crazy freaky flaky kinky spacey weirdo freak
      Antonyms:
      usual common normal ordinary regular standard conventional habitual

    Idioms

    oddly enough

    عجیب است که، جالب اینکه، از عجایب است که

    لغات هم‌خانواده odd

    • noun
      oddity
    • adjective
      odd
    • adverb
      oddly

    سوال‌های رایج odd

    صفت تفضیلی odd چی میشه؟

    صفت تفضیلی odd در زبان انگلیسی odder است.

    صفت عالی odd چی میشه؟

    صفت عالی odd در زبان انگلیسی oddest است.

    ارجاع به لغت odd

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «odd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/odd

    لغات نزدیک odd

    • - odalisque or odalisk
    • - odbc
    • - odd
    • - odd even check
    • - odd jobs
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.