Outlandish

aʊtˈlændɪʃ aʊtˈlændɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more outlandish
  • صفت عالی:

    most outlandish

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بیگانه‌وار، عجیب‌و‌غریب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He always wears outlandish clothes.
- او همیشه لباس‌های عجیب و غریبی می‌پوشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outlandish

  1. adjective bizarre, strange
    Synonyms: alien, awkward, barbaric, barbarous, boorish, clumsy, curious, droll, eccentric, erratic, exotic, extravagant, fantastic, far-out, foreign, freakish, gauche, graceless, grotesque, kinky, odd, outrageous, outré, peculiar, preposterous, quaint, queer, ridiculous, rude, singular, tasteless, ultra, unconventional, uncouth, unheard-of, unorthodox, unusual, weird, whimsical, wild
    Antonyms: common, familiar, normal, ordinary, usual

ارجاع به لغت outlandish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outlandish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outlandish

لغات نزدیک outlandish

پیشنهاد بهبود معانی