با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Peculiar

pɪˈkjuːljər pɪˈkjuːliə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more peculiar
  • صفت عالی:

    most peculiar

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
عجیب‌وغریب، دارای اخلاق غریب، ویژه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the peculiar character of the U.S. government
- خصوصیت ویژه‌ی دولت ایالات‌متحده
- the peculiar responsibility of this teacher
- مسئولیت خاص این معلم
- This problem is peculiar to the south of the city.
- این مسئله ویژه‌ی جنوب شهر است.
- a matter of peculiar importance
- موضوعی که از اهمیت خاص برخوردار است
- peculiar behavior
- رفتار عجیب و غریب
- Many great artists have been peculiar.
- بسیاری از هنرمندان بزرگ غیر‌عادی بوده‌اند.
- I feel peculiar today.
- امروز یک جوریم می‌شه.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peculiar

  1. adjective characteristic, distinguishing
    Synonyms: appropriate, diacritic, diagnostic, distinct, distinctive, endemic, exclusive, idiosyncratic, individual, intrinsic, local, particular, personal, private, proper, restricted, special, specific, typical, unique
    Antonyms: abnormal, uncharacteristic
  2. adjective bizarre, odd
    Synonyms: abnormal, bent, creepy, curious, eccentric, exceptional, extraordinary, flaky, freakish, freaky, funny, idiosyncratic, kinky, kooky, oddball, offbeat, off-the-wall, outlandish, quaint, queer, singular, strange, uncommon, unconventional, uncustomary, unusual, wacky, way-out, weird, wonderful
    Antonyms: normal, ordinary, regular, standard, usual

ارجاع به لغت peculiar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peculiar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peculiar

لغات نزدیک peculiar

پیشنهاد بهبود معانی