فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Freaky

ˈfriːki ˈfriːki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    هوس‌ران ،دمدمی ،غریب (وعجیب)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد freaky

  1. adjective Resembling a freak
    Synonyms: freakish, grotesque, eccentric, bizarre, flaky, monstrous, flakey, gonzo, off-the-wall, outlandish, outre

ارجاع به لغت freaky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freaky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freaky

لغات نزدیک freaky

پیشنهاد بهبود معانی