امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Creepy

ˈkriːpi ˈkriːpi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    creepier
  • صفت عالی:

    creepiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
ترسناک، وحشتناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The creepy doll stared at me with its unblinking eyes.
- عروسک ترسناک با چشمانی که پلک نمی‌زد به من خیره شد.
- She heard a creepy whisper in the dark, making her heart race.
- او در تاریکی زمزمه‌ای وحشتناک شنید که قلبش را به تپش انداخت.
adjective informal
مور‌مور‌کننده، چندش‌آور، چندشناک
- a creepy feeling
- احساس چندش‌آور
- His creepy smile made everyone feel uneasy during the party.
- لبخند مور‌مور‌کننده‌ی او در طول مهمانی باعث شد همه احساس ناراحتی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد creepy

  1. adjective nasty, scary
    Synonyms:
    awful direful disgusting disturbing dreadful eerie frightening ghoulish gruesome hair-raising horrible itching itchy macabre menacing nightmarish ominous shuddersome sinister terrifying threatening unpleasant weird
    Antonyms:
    good nice normal pleasant pleasing unscary

ارجاع به لغت creepy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «creepy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/creepy

لغات نزدیک creepy

پیشنهاد بهبود معانی