صفت تفضیلی:
creepierصفت عالی:
creepiestترسناک، وحشتناک، عجیبغریب
The creepy doll stared at me with its unblinking eyes.
عروسک ترسناک با چشمانی که پلک نمیزد به من خیره شد.
She heard a creepy whisper in the dark, making her heart race.
او در تاریکی زمزمهای وحشتناک شنید که قلبش را به تپش انداخت.
مورمورکننده، چندشآور، چندشناک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a creepy feeling
احساس چندشآور
His creepy smile made everyone feel uneasy during the party.
لبخند مورمورکنندهی او در طول مهمانی باعث شد همه احساس ناراحتی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «creepy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/creepy