با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Itchy

ˈɪtʃi ˈɪtʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خارش‌دار
- I felt itchy all over my body.
- در تمام بدنم احساس خارش می‌کردم.
- rough, itchy socks
- جوراب زبر و خارش‌آور
- I was fresh out of college and itchy for travel.
- تازه از دانشگاه درآمده بودم و دلم برای مسافرت لک می‌زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itchy

  1. adjective itching
    Synonyms: tingling, prickling, crawly, crawling, tickling

ارجاع به لغت itchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/itchy

لغات نزدیک itchy

پیشنهاد بهبود معانی