فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Itchy

ˈɪtʃi ˈɪtʃi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خارش‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I felt itchy all over my body.

در تمام بدنم احساس خارش می‌کردم.

rough, itchy socks

جوراب زبر و خارش‌آور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I was fresh out of college and itchy for travel.

تازه از دانشگاه درآمده بودم و دلم برای مسافرت لک می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itchy

  1. adjective itching
    Synonyms:
    tickling tingling crawling crawly prickling

ارجاع به لغت itchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/itchy

لغات نزدیک itchy

پیشنهاد بهبود معانی