امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Itch

ɪtʃ ɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    itched
  • شکل سوم:

    itched
  • سوم‌شخص مفرد:

    itches
  • وجه وصفی حال:

    itching
  • شکل جمع:

    itches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive B2
خارش، جرب، خارش کردن، خاریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I have an itch under my arm.
- زیر بغلم خارش دارد.
- to feel an itch
- احساس خارش کردن
- My back itches.
- پشتم می‌خارد.
- Don't rub your eyes hard, even if they itch.
- چشمانت را محکم نمال حتی اگر بخارد.
- Does it itch?
- می‌خاره؟
- A coarse woollen underwear that itches.
- زیرپوش زبر و پشمی که باعث خارش می‌شود.
- itching socks
- جوراب‌های خارش‌آور
- an itch to travel
- کرم سفر
- an itch for money and success
- اشتیاق وافر به پول و موفقیت
- They were itching to start a fight.
- آن‌ها دنبال بهانه می‌گشتند که کتک‌کاری راه بیندازند.
- I am itching for them to leave so that I can go to bed.
- خیلی دلم می‌خواهد آن‌ها بروند تا بتوانم بخوابم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itch

  1. noun scratching; tingling
    Synonyms: crawling, creeping, irritation, itchiness, prickling, psoriasis, rawness, tickle
  2. noun strong desire
    Synonyms: aphrodisia, appetite, appetition, concupiscence, craving, eroticism, hankering, hunger, impulse, longing, lust, lustfulness, motive, passion, prurience, restlessness, urge, yearning, yen
    Antonyms: dislike, hate, hatred
  3. verb scratch; tingle
    Synonyms: crawl, creep, irritate, prick, prickle, sting, tickle, titillate
  4. verb desire strongly
    Synonyms: ache, be impatient, burn, chafe, crave, hanker, have a yen for, hunger, long, lust, pant, pine, sigh, thirst, want, yearn
    Antonyms: dislike, hate

ارجاع به لغت itch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/itch

لغات نزدیک itch

پیشنهاد بهبود معانی