گذشتهی ساده:
itchedشکل سوم:
itchedسومشخص مفرد:
itchesوجه وصفی حال:
itchingشکل جمع:
itchesخارش، جرب، خارش کردن، خاریدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have an itch under my arm.
زیر بغلم خارش دارد.
to feel an itch
احساس خارش کردن
My back itches.
پشتم میخارد.
Don't rub your eyes hard, even if they itch.
چشمانت را محکم نمال حتی اگر بخارد.
Does it itch?
میخاره؟
A coarse woollen underwear that itches.
زیرپوش زبر و پشمی که باعث خارش میشود.
itching socks
جورابهای خارشآور
an itch to travel
کرم سفر
an itch for money and success
اشتیاق وافر به پول و موفقیت
They were itching to start a fight.
آنها دنبال بهانه میگشتند که کتککاری راه بیندازند.
I am itching for them to leave so that I can go to bed.
خیلی دلم میخواهد آنها بروند تا بتوانم بخوابم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «itch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/itch