فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Craving

ˈkreɪvɪŋ ˈkreɪvɪŋ

شکل جمع:

cravings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

مقصود، میل، آرزو، اشتیاق، نیاز، ویار، ولع، عطش، میل شدید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the pregnant woman's craving for sour food

ویار زن باردار نسبت به غذای ترش

the orphan's craving for affection

نیاز شدید طفل یتیم به محبت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد craving

  1. noun strong desire
    Synonyms:
    need hunger urge longing desire passion thirst appetite yearning lust hankering itch yen munchies appetition
    Antonyms:
    dislike distaste indifference hate

ارجاع به لغت craving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «craving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/craving

لغات نزدیک craving

پیشنهاد بهبود معانی