با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Urge

ɜːrdʒ ɜːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    urged
  • شکل سوم:

    urged
  • سوم‌شخص مفرد:

    urges
  • وجه وصفی حال:

    urging
  • شکل جمع:

    urges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive C2
خواستار شدن، با اصرار خواستن، تأکید کردن، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He urged greater cooperation.
- او خواستار همکاری بیشتری شد.
- The teacher urged us to work harder.
- معلم از ما می‌خواست که سخت‌تر کار کنیم.
noun countable
میل، انگیزش
- You must resist the urge to smoke.
- باید در مقابل میل به سیگار کشیدن مقاومت کنی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد urge

  1. noun very strong desire
    Synonyms: appetite, appetition, compulsion, craving, drive, druthers, fancy, fire in belly, goad, impetus, impulse, incentive, itch, longing, lust, motive, passion, pressure, stimulant, stimulus, sweet tooth, weakness, wish, yearning, yen
    Antonyms: dislike, hate
  2. verb beg, push for, encourage
    Synonyms: adjure, advance, advise, advocate, appeal to, ask, attract, beseech, champion, charge, commend, compel, conjure, counsel, countenance, drive, egg on, endorse, entreat, exhort, favor, fire up, force, further, goad, hasten, impel, implore, incite, induce, influence, insist on, inspire, instigate, maneuver, move, plead, press, promote, prompt, propel, propose, push, put up to, rationalize, recommend, request, sanction, solicit, speak for, spur, stimulate, support, tempt, wheedle
    Antonyms: discourage, dissuade

Phrasal verbs

  • urge on

    ترغیب کردن، سرغیرت آوردن

ارجاع به لغت urge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «urge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/urge

لغات نزدیک urge

پیشنهاد بهبود معانی