امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Solicit

səˈlɪsɪt səˈlɪsɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    solicited
  • شکل سوم:

    solicited
  • سوم‌شخص مفرد:

    solicits
  • وجه وصفی حال:

    soliciting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
درخواست کردن، التماس کردن، خواستن، تقاضا کردن،جلب کردن، تشجیع کردن، خواستاربودن، بیرون کشیدن،وسوسه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to solicit aid
- تقاضای کمک کردن
- to solicit club members for donations
- برای اعطای پول دست به دامن اعضای باشگاه شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solicit

  1. verb plead for; try to sell
    Synonyms:
    accost apply approach ask beg beseech bespeak bum cadge call canvass challenge claim come on to crave demand desire drum drum up entreat exact go hawk hit on hit up hustle implore importune inquire mooch panhandle pass the hat peddle petition postulate pray promote proposition query question refer request require requisition resort seduce seek sponge steer sue for supplicate touch tout turn whistle for
    Antonyms:
    disapprove refuse reject

ارجاع به لغت solicit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solicit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solicit

لغات نزدیک solicit

پیشنهاد بهبود معانی