فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pray

preɪ preɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prayed
  • شکل سوم:

    prayed
  • سوم شخص مفرد:

    prays
  • وجه وصفی حال:

    praying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive A2
    دعا کردن، نماز خواندن، به درگاه خدا استغاثه کردن، خواستار شدن، درخواست کردن
    • - Take care, I pray you!
    • - خواهش می‌کنم مواظب باشید!
    • - Pray tell me.
    • - خواهش‌ می‌کنم به من بگویید.
    • - I prayed for the health of my mother.
    • - برای سلامتی مادرم دعا کردم.
    • - Every night before bedtime she kneels down and prays.
    • - او هرشب قبل از خواب زانو می‌زند و دعا می‌کند.
    • - I pray for your success.
    • - موفقیت شما را از خدا خواستارم.
    • - There's a picnic tomorrow, so I am praying for a sunny day.
    • - فردا روز پیکنیک است، خدا کند هوا آفتابی باشد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pray

  1. verb plead; call upon for help, answer
    Synonyms: adjure, appeal, ask, beseech, brace, commune with, crave, cry for, entreat, implore, importune, invocate, invoke, petition, recite, request, say, solicit, sue, supplicate, urge

Collocations

ارجاع به لغت pray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pray

لغات نزدیک pray

پیشنهاد بهبود معانی