فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pray

preɪ preɪ

گذشته‌ی ساده:

prayed

شکل سوم:

prayed

سوم‌شخص مفرد:

prays

وجه وصفی حال:

praying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive A2

دعا کردن، نماز خواندن، به درگاه خدا استغاثه کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

I prayed for the health of my mother.

برای سلامتی مادرم دعا کردم.

Every night before bedtime she kneels down and prays.

او هرشب قبل از خواب زانو می‌زند و دعا می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There's a picnic tomorrow, so I am praying for a sunny day.

فردا روز پیکنیک است، خدا کند هوا آفتابی باشد.

verb - intransitive B2

خواستار شدن، درخواست کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Pray tell me.

خواهش‌ می‌کنم به من بگویید.

Take care, I pray you!

خواهش می‌کنم مواظب باشید!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I pray for your success.

موفقیت شما را از خدا خواستارم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pray

  1. verb plead; call upon for help, answer
    Synonyms:
    ask request appeal urge beseech entreat implore petition solicit crave invoke adjure importune supplicate cry for sue invocate brace commune with recite say

Collocations

be praying for something

سخت خواستن، سخت امیدوار بودن

pray on a rosary

تسبیح خواندن، با تسبیح عبادت کردن

ارجاع به لغت pray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pray

لغات نزدیک pray

پیشنهاد بهبود معانی