امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pray

preɪ preɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prayed
  • شکل سوم:

    prayed
  • سوم‌شخص مفرد:

    prays
  • وجه وصفی حال:

    praying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive A2
دعا کردن، نماز خواندن، به درگاه خدا استغاثه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I prayed for the health of my mother.
- برای سلامتی مادرم دعا کردم.
- Every night before bedtime she kneels down and prays.
- او هرشب قبل از خواب زانو می‌زند و دعا می‌کند.
- There's a picnic tomorrow, so I am praying for a sunny day.
- فردا روز پیکنیک است، خدا کند هوا آفتابی باشد.
verb - intransitive B2
خواستار شدن، درخواست کردن
- Pray tell me.
- خواهش‌ می‌کنم به من بگویید.
- Take care, I pray you!
- خواهش می‌کنم مواظب باشید!
- I pray for your success.
- موفقیت شما را از خدا خواستارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pray

  1. verb plead; call upon for help, answer
    Synonyms:
    adjure appeal ask beseech brace commune with crave cry for entreat implore importune invocate invoke petition recite request say solicit sue supplicate urge

Collocations

  • pray on a rosary

    تسبیح خواندن، با تسبیح عبادت کردن

ارجاع به لغت pray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pray

لغات نزدیک pray

پیشنهاد بهبود معانی