شکل جمع:
prayersنماز، دعا، عبادت، تقاضا
He says his prayers five times a day.
او روزی پنج بار نماز میخواند.
prayer is no other than serving mankind...
عبادت به جز خدمت خلق نیست...
My grandmother's prayer was answered.
دعای مادر بزرگم اجابت شد.
a dinner-table prayer
دعای سر میز شام
a prayer for the dead
دعای اموات
Friday prayer
نماز جمعه
a book of prayers
کتاب دعا
شانس، شانس کوچک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He doesn't have a prayer.
او شانس موفقیت ندارد.
قالیچه مخصوص نماز، سجاده
گردهمایی برای دعا، دعای جمعی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prayer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prayer