Invocation

ˌɪnvəˈkeɪʃn ˌɪnvəˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
نیایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the invocation of the Muse at the beginning of Homeric epics
- توسل به الهگان در آغاز حماسه‌های هومر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invocation

  1. noun prayer
    Synonyms: abracadabra, appeal, beseeching, calling, command, conjuration, entreaty, hocus-pocus, hoodoo, mumbo jumbo, petition, rune, summons, supplication, voodoo

ارجاع به لغت invocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invocation

لغات نزدیک invocation

پیشنهاد بهبود معانی