Supplication

ˌsʌplɪˈkeɪʃn ˌsʌplɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable formal
التماس، استغاثه، تضرع، استدعا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The supplication of the student for extra time to complete the assignment was denied by the professor.
- استاد التماس دانشجو برای دادن وقت اضافی برای تکمیل تکلیف را رد کرد.
- The supplication of the villagers for rain during the drought was answered with a sudden downpour.
- استغاثه‌ی اهالی روستا برای بارندگی در زمان خشکسالی با بارش ناگهانی باران مستجاب شد.
- The prisoner made a supplication to the judge for leniency.
- زندانی از قاضی استدعای عفو کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supplication

  1. noun An earnest or urgent request
    Synonyms: appeal, entreaty, imploration, plea, prayer
  2. noun The act of praying
    Synonyms: prayer, entreaty, appeal, plea, petition, request, invocation, ave, suit, litany, obsecration, rogation, solicitation
  3. noun A prayer asking God's help as part of a religious service
    Synonyms: invocation

ارجاع به لغت supplication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supplication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supplication

لغات نزدیک supplication

پیشنهاد بهبود معانی