طلسم، نشان مرموز، سخن مرموز
As he held the rune in his hand, he felt a surge of power.
همانطور که طلسم را در دست داشت، موجیاز قدرت را احساس کرد.
The wise old woman deciphered the meaning of the ancient rune.
پیرزن خردمند معنای طلسم باستانی را رمزگشایی کرد.
قدیمی خط رونی، دبیرهی رمزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had a necklace adorned with intricate runes.
او گردنبندی داشت که با خط رونی پیچیده تزئین شده بود.
He studied the history and meaning behind each rune in the Norse alphabet.
او تاریخچه و معنای پشت هر خط رونی را در الفبای نورس مطالعه کرد.
ادبیات موسیقی شعر، آهنگ، شعر فنلاندی یا اسکاندیناوی قدیم
The bard sang a rune that captivated the audience with its enchanting melody.
شاعر شعری خواند که با ملودی دلربایش تماشاگران را مجذوب خود کرد.
The haunting melody of the rune echoed through the forest.
ملودی غمانگیز آهنگ در جنگل پخش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rune» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rune