فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Resources

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2

اقتصاد منابع، ذخایر، منابع مالی، دارایی، سرمایه، پول

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

resources like coal, oil and copper

ذخایری مانند زغال، نفت و مس

They didn't have the resources to send him to private school.

آن‌ها سرمایه‌ی لازم برای فرستاندن او به مدرسه‌ی غیرانتفاعی را نداشتند.

noun plural

عرضه، توانایی، قابلیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We must develop the inner resources

ما باید قابلیت‌هایمان را گسترش دهیم.

He doesn't have inner resources.

او آدم باعرضه‌ای نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resources

  1. noun money, possessions, natural resources
    Synonyms:
    property wealth capital assets funds belongings possessions holdings income savings reserves stuff means wherewithal material goods effects revenue backing budget supplies the goods basics collateral bankroll nest egg nut kitty sock ways and means ace in hole
    Antonyms:
    debt

ارجاع به لغت resources

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resources» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resources

لغات نزدیک resources

پیشنهاد بهبود معانی