گذشتهی ساده:
worshippedشکل سوم:
worshippedسومشخص مفرد:
worshipsوجه وصفی حال:
worshippingشکل جمع:
worshipsپرستش، ستایش، عبادت، پرستش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
do not worship idols!
بتها را نپرستید!
after the worship services
پس از مراسم عبادت
Bijan worships his wife.
بیژن زن خود را میپرستد.
He worships money.
او عاشق پول است.
Let us worship together.
بیا با هم نیایش کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «worship» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worship