فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sanctify

ˈsæŋktɪfaɪ ˈsæŋktɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

sanctified

شکل سوم:

sanctified

سوم‌شخص مفرد:

sanctifies

وجه وصفی حال:

sanctifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

تقدیس کردن، تطهیرکردن، (از گناه) پاک کردن، تخصیص دادن، تصدیق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

God blessed the seventh day and sanctified it.

(انجیل) خداوند روز هفتم را برکت داد و آن را مقدس اعلام کرد.

customs sanctified by long usage

رسومی که کاربرد طولانی آن‌ها را واجب کرده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Observe the day of the sabbath to sanctify it.

(انجیل) روز هفتم را پاس دارید تا آمرزش بخش شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sanctify

  1. verb hold in highest esteem
    Synonyms:
    worship glorify hallow bless dedicate consecrate enshrine deify set apart cleanse purify anoint absolve
    Antonyms:
    disrespect dishonor desecrate

ارجاع به لغت sanctify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sanctify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sanctify

لغات نزدیک sanctify

پیشنهاد بهبود معانی