دعای خیر کردن برای، (خدا را) تسبیح گفتن، ستایش کردن، ثنا خواندن، آمرزیدن
We bless his holy name.
نام مقدس او را ستایش میکنیم.
be blessed with
از نعمت (چیزی) برخوردار بودن
Bless you!
(بعد از عطسه) عافیت باشد!
He has not a bean to bless himself with.
آه ندارد که با ناله سودا کند. / در هفت آسمان یک ستاره هم ندارد.
Let us bless the Lord.
خداوند را تقدیس کنیم.
Bless me, what beautiful children you have!
خدا را شکر چه بچههای خوبی داری!
تبرک کردن، متبرک کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The priest blessed the bride and the groom.
کشیش برای عروس و داماد تقاضای نیکبختی و آمرزش کرد.
اظهاری که نشان تعجب یا تعرض یا خوشی است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bless