گذشتهی ساده:
sacrificedشکل سوم:
sacrificedسومشخص مفرد:
sacrificesوجه وصفی حال:
sacrificingشکل جمع:
sacrificesفدا کردن، قربانی کردن
She sacrificed her own happiness to support her friend in need.
او شادی خود را فدا کرد تا از دوست نیازمندش حمایت کند.
The soldier sacrificed his life to protect his country.
این سرباز جان خود را فدای کشورش کرد.
Those youths sacrificed their lives for their country.
آن جوانان جان خود را فدای میهن خود کردند.
We must increase production without sacrificing quality.
باید بدون فدا کردن مرغوبیت، تولید خود را افزایش دهیم.
دین قربانی کردن، قربان کردن، ذبح کردن، قربانی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They sacrificed a goat to the gods.
آنان یک بز را قربانی خدایان کردند.
The Mayans would often sacrifice prisoners of war to honor their gods.
مایاها اغلب اسیران جنگی را برای احترام به خدایان خود قربانی میکردند.
فداکاری، ایثارگری، ازخودگذشتگی، فدا کردن (عمل)
Ali's parents made a lot of sacrifice for his education.
والدین علی در راه تحصیل او فداکاری زیادی کردند.
economic sacrifice
ایثارگری اقتصادی
the sacrifice of one's health for money
فدا کردن سلامتی شخص برای پول
دین قربان، ذبح، قربانی
the sacrifice of a lamb to the gods
قربانی یک گوسفند در راه خدایان
The sacrifice consisted of an old camel.
قربانی بر یک شتر پیر مشتمل بود.
با زیان فروختن، با ضرر فروختن
She had to sacrifice her house.
مجبور شد خانهی خود را با زیان بفروشد.
فداکاری کردن، جانبازی کردن، ازخودگذشتگی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sacrifice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sacrifice