آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ آذر ۱۴۰۲

    Sacrifice

    ˈsækrəfaɪs ˈsækrəfaɪs

    گذشته‌ی ساده:

    sacrificed

    شکل سوم:

    sacrificed

    سوم‌شخص مفرد:

    sacrifices

    وجه وصفی حال:

    sacrificing

    شکل جمع:

    sacrifices

    معنی sacrifice | جمله با sacrifice

    verb - transitive C1

    فدا کردن، قربانی کردن

    She sacrificed her own happiness to support her friend in need.

    او شادی خود را فدا کرد تا از دوست نیازمندش حمایت کند.

    The soldier sacrificed his life to protect his country.

    این سرباز جان خود را فدای کشورش کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Those youths sacrificed their lives for their country.

    آن جوانان جان خود را فدای میهن خود کردند.

    We must increase production without sacrificing quality.

    باید بدون فدا کردن مرغوبیت، تولید خود را افزایش دهیم.

    verb - intransitive verb - transitive

    دین قربانی کردن، قربان کردن، ذبح کردن، قربانی دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    They sacrificed a goat to the gods.

    آنان یک بز را قربانی خدایان کردند.

    The Mayans would often sacrifice prisoners of war to honor their gods.

    مایاها اغلب اسیران جنگی را برای احترام به خدایان خود قربانی می‌کردند.

    noun countable uncountable

    فداکاری، ایثارگری، ازخودگذشتگی، فدا کردن (عمل)

    Ali's parents made a lot of sacrifice for his education.

    والدین علی در راه تحصیل او فداکاری زیادی کردند.

    economic sacrifice

    ایثارگری اقتصادی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the sacrifice of one's health for money

    فدا کردن سلامتی شخص برای پول

    noun countable uncountable

    دین قربان، ذبح، قربانی

    the sacrifice of a lamb to the gods

    قربانی یک گوسفند در راه خدایان

    The sacrifice consisted of an old camel.

    قربانی بر یک شتر پیر مشتمل بود.

    verb - transitive

    با زیان فروختن، با ضرر فروختن

    She had to sacrifice her house.

    مجبور شد خانه‌ی خود را با زیان بفروشد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sacrifice

    1. verb give up, let go
      Synonyms:
      yield surrender waive forgo renounce cede lose drop part with let go resign oneself to suffer endure spare offer offer up eschew forfeit kiss goodbye immolate
      Antonyms:
      refuse hold

    Collocations

    make sacrifices

    فداکاری کردن، جانبازی کردن، ازخود‌گذشتگی کردن

    سوال‌های رایج sacrifice

    گذشته‌ی ساده sacrifice چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sacrifice در زبان انگلیسی sacrificed است.

    شکل سوم sacrifice چی میشه؟

    شکل سوم sacrifice در زبان انگلیسی sacrificed است.

    شکل جمع sacrifice چی میشه؟

    شکل جمع sacrifice در زبان انگلیسی sacrifices است.

    وجه وصفی حال sacrifice چی میشه؟

    وجه وصفی حال sacrifice در زبان انگلیسی sacrificing است.

    سوم‌شخص مفرد sacrifice چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sacrifice در زبان انگلیسی sacrifices است.

    ارجاع به لغت sacrifice

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sacrifice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sacrifice

    لغات نزدیک sacrifice

    • - sacred cow
    • - sacredness
    • - sacrifice
    • - sacrifice bunt
    • - sacrificial
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.