گذشتهی ساده:
sufferedشکل سوم:
sufferedسومشخص مفرد:
suffersوجه وصفی حال:
sufferingتحمل کردن، کشیدن، تن در دادن به، رنج بردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to suffer hunger
گرسنگی کشیدن
to suffer hardship
سختی کشیدن
to suffer from poverty
از فقر رنج بردن
to suffer the slings and arrows of an outrageous fortune
(شکسپیر) از فلاخنها و پیکانهای سرنوشت غدار رنج بردن
the goods that have suffered damage
کالاهایی که صدمه دیدهاند
to suffer a sea change
دستخوش دگرگونی بزرگ شدن
The company suffered great losses.
شرکت متحمل زیانهای فراوان شد.
plants that cannot suffer a cold winter
گیاهانی که تاب تحمل زمستان سرد را ندارند
They could not suffer opposition.
آنها تحمل مخالفت را نداشتند.
He suffered his beard to grow.
او گذاشت ریشش بلند شود.
He suffers from heart disabilities.
او دچار نارساییهای قلبی است.
Those who disobey shall suffer.
آنانکه نافرمانی کنند تنبیه خواهند شد.
martyrs who suffered for Christ's sake
شهدایی که بهدلیل عیسی شکنجه کشیدند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suffer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suffer