(از شدت درد یا شرم) به خود پیچیدن، پیچ و تاب خوردن، از رده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to writhe in pain
از درد به خود پیچیدن
A long snake had writhed itself around the tree.
یک مار دراز خود را دور درخت پیچیده بود.
Her remarks made me writher with disgust.
گفتههای او مرا چنان متنفر کرد که چندشم شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «writhe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/writhe