فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Worm

wɜːrm wɜːm

گذشته‌ی ساده:

wormed

شکل سوم:

wormed

سوم‌شخص مفرد:

worms

وجه وصفی حال:

worming

شکل جمع:

worms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

جانورشناسی کرم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

Some worms are parasites of the digestive system.

برخی کرم‌ها انگل دستگاه گوارشی هستند.

The farmer uses worms to enrich the soil naturally.

کشاورز از کرم‌ها برای غنی‌سازی طبیعی خاک استفاده می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an earthworm

کرم خاکی

silkworm

کرم ابریشم

noun countable

لارو حشرات، نوزاد حشره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He studied how the worm grows into a moth during its life cycle.

او مطالعه می‌کرد که چگونه این لارو در چرخه‌ی زندگی‌اش به شب‌پره تبدیل می‌شود.

The peach had a tiny hole, sure enough, there was a worm inside.

روی هلو سوراخ کوچکی بود و بله، درونش نوزاد حشره‌ای وجود داشت.

noun singular informal

قدیمی آدم پست‌فطرت، آدم عوضی، آدم پست، آدم بیخود

the worms who attack our constitution under the guise of patriotism

آن پست فطرت‌هایی که زیر نقاب وطن‌پرستی قانون اساسی به ما حمله می‌کند

Don't waste your time with that worm, he's just using you for his own gain.

وقتت را با این آدم عوضی تلف نکن، فقط برای منافع خودش از تو استفاده می‌کند.

noun countable

کامپیوتر کرم (بدافزاری که به‌صورت برنامه‏‌ای مستقل و بدون نیاز به پرونده‏‌های میزبان عمل می‌‏کند و خود را تکثیر می‏‌کند و با تخریب بخش‌های رایانه آن را از کار می‏‌اندازد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

The worm was able to bypass the firewall and infect multiple devices within the network.

این کرم توانست فایروال را دور بزند و چندین دستگاه را در شبکه آلوده کند.

A worm can spread rapidly through email attachments and shared files.

کرم می‌تواند از طریق پیوست‌های ایمیل و فایل‌های به اشتراک گذاشته‌شده به‌سرعت پخش شود.

verb - intransitive verb - transitive

مارپیچ رفتن، حرکت کردن، راه خود را باز کردن (مثل کرم)

I wormed my way through the crowd.

از میان جمعیت مارپیچ حرکت کردم.

She had to worm her way through the crowd to get to the front of the stage.

او باید راهش را از میان جمعیت باز می‌کرد تا به جلوی صحنه برسد.

verb - transitive

کرم‌زدایی کردن، کرم (سگ یا گربه) را معالجه کردن

This dog has been thoroughly wormed.

این سگ کاملاً کرم‌زدایی شده است.

The veterinarian advised me to worm my puppy every three months.

دام‌پزشک به من توصیه کرد که توله سگم را هر سه ماه یک‌بار کرم‌زدایی کنم.

verb - transitive

درکشیدن، بیرون کشیدن، گرفتن (اطلاعات و راز و غیره با مکر و حیله)

He decided not to let them worm the secret out of him.

او تصمیم گرفت نگذارد آن‌ها آن راز را از او بیرون بکشند.

the bad friend who wormed all of the money out of Hassan

دوست نابابی که همه‌ی پول حسن را از او درکشید

noun countable

قدیمی مار، افعی

The worm was feared by many, for its deadly venom could take down even the strongest of men.

بسیاری از این مار می‌ترسیدند، زیرا زهر کشنده‌ی آن می‌توانست حتی قوی‌ترین انسان‌ها را نیز از پا درآورد.

The farmer was terrified when he saw a worm emerge from the grass.

کشاورز وقتی افعی‌ای را دید -که از چمن بیرون آمد- وحشت کرد.

verb - transitive

وارد شدن، راه یافتن، در چیزی راه پیدا کردن، راه خود را در چیزی باز کردن، در چیزی رخنه کردن، رسوخ کردن (با مکر و حیله و مثل کرم)

She wormed her way into the young man's heart.

او با مکر به قلب مرد جوان راه یافت.

The politician attempted to worm his way into the hearts of his constituents

این سیاست‌مدار تلاش کرد تا راه خود را در قلب رأی‌دهندگان خود باز کند.

verb - transitive

کرم گرفتن، کرم شکار کردن

Birds were worming in the mud.

پرندگان در گل کرم شکار می‌کردند.

She struggled to worm.

او تلاش کرد که کرم بگیرد.

noun countable

پزشکی کرم‌زدگی، کرم‌گرفتگی، بیماری انگلی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The symptoms of worm include diarrhea, nausea, and weight loss.

اسهال، حالت تهوع و کاهش وزن از علائم کرم‌زدگی هستند.

Doctors treated the villagers for worm infestations caused by poor sanitation.

پزشکان، اهالی روستا را به‌دلیل بیماری انگلی ناشی از بهداشت ضعیف درمان کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an anti-worm medication

داروی ضد کرم‌گرفتگی

noun countable

رزوه‌ی پیج

He carefully measured the length of the worm before cutting it.

او با دقت طول رزوه‌ی پیج را پیش از برش زدن اندازه‌گیری کرد.

The mechanic replaced the damaged worm with a new one.

مکانیک رزوه‌ی پیج معیوب را با یک رزوه‌ی جدید جایگزین کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد worm

  1. noun a small crawling animal
    Synonyms:
    insect larva grub caterpillar parasite snake leech maggot eel earthworm centipede millipede serpent annelid nematode tapeworm roundworm louse fluke helminth flatworm threadworm trematode silkworm armyworm woodworm webworm bollworm angleworm arrowworm tinea ess inch penetrate infiltrate lug mucker scoundrel dirt ball earworm
  1. verb to move or proceed with short irregular motions up and down or from side to side
    Synonyms:
    wiggle waggle wriggle squirm writhe squiggle
  1. noun a debased creature
    Synonyms:
    scoundrel wretch brute devil snake creep scum beggar fraud hypocrite trickster swindler reprobate low-life sneak riffraff demon shyster sharper hoaxer hellhound
  1. verb to move along in a crouching or prone position
    Synonyms:
    crawl creep inch slide squirm wriggle writhe twist snake sidle wrestle insinuate oneself
  1. noun helminthiasis; usually plural
    Synonyms:
    intestinal worms tapeworms hookworm
  1. verb to introduce gradually and slyly
    Synonyms:
    work insinuate edge wind infiltrate foist
  1. verb to make, achieve, or get through contrivance or guile
    Synonyms:
    engineer wangle finagle finesse
  1. adjective
    Synonyms:
    vermiform vermiculate vermicular

Idioms

can of worms

شرایط بغرنج، وضعیت دشوار، مخمصه‌، وضعیت پردردسر و پیچیده

the early bird catches the worm

سحرخیز باش تا کامروا شوی

برنده زودتر شروع می‌کند (فردی که زودتر از دیگران دست به عملی بزند، احتمال موفقیت بیشتری دارد)

سوال‌های رایج worm

معنی worm به فارسی چی میشه؟

کلمه "worm" در زبان انگلیسی به معنای "کرم" است و به طور کلی به موجودات نرم و بدون استخوانی اشاره دارد که بدن آن‌ها معمولاً باریک و کشیده است. در ادامه به بررسی معانی و نکات جالب در مورد کرم‌ها خواهیم پرداخت.

معانی مختلف:

1. کرم خاکی: یکی از شناخته‌شده‌ترین انواع کرم‌ها، کرم خاکی است که در خاک زندگی می‌کند و نقش بسیار مهمی در اکوسیستم ایفا می‌کند. این کرم‌ها با تجزیه مواد آلی و بهبود کیفیت خاک کمک می‌کنند.

2. کرم‌های انگلی: برخی کرم‌ها به عنوان انگل در بدن موجودات دیگر زندگی می‌کنند. این نوع کرم‌ها می‌توانند باعث بیماری‌های مختلف در انسان‌ها و حیوانات شوند. مانند کرم‌های سوزنی و کرم‌های کدو.

3. کرم‌های دریایی: این نوع کرم‌ها در محیط‌های آبی زندگی می‌کنند و به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند: کرم‌های حلقوی و کرم‌های نرم‌تنی. این کرم‌ها به عنوان بخشی از زنجیره غذایی در اکوسیستم‌های دریایی اهمیت دارند.

نکات جالب:

- فیزیولوژی: بدن کرم‌ها معمولاً نرم و بدون استخوان است و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در خاک یا زیر آب به راحتی حرکت کنند. آن‌ها دارای سیستم عصبی ابتدایی و دستگاه گوارش ساده‌ای هستند.

- تولید مثل: بسیاری از کرم‌ها دارای توانایی تولید مثل زیاد هستند. برخی از آن‌ها می‌توانند از طریق تقسیم بدن خود، به راحتی تکثیر شوند. این ویژگی به آن‌ها کمک می‌کند تا در شرایط محیطی سخت بقا یابند.

- نقش در اکوسیستم: کرم‌ها به عنوان تجزیه‌کننده‌ها در زنجیره غذایی عمل می‌کنند. آن‌ها با تجزیه مواد آلی، مواد مغذی را در خاک آزاد کرده و به رشد گیاهان کمک می‌کنند.

- کرم‌های مصنوعی: در کشاورزی مدرن، از کرم‌های خاکی به عنوان عامل بهبود کیفیت خاک و افزایش حاصلخیزی آن استفاده می‌شود. این کرم‌ها با ایجاد حفره‌های کوچک در خاک، هوا و رطوبت را به عمق خاک منتقل می‌کنند.

- خطرات بهداشتی: برخی از کرم‌های انگلی می‌توانند به سلامتی انسان آسیب بزنند. به همین دلیل، شستن میوه‌ها و سبزیجات و رعایت بهداشت اهمیت زیادی دارد.

- کرم‌ها در فرهنگ: در بسیاری از فرهنگ‌ها، کرم‌ها نماد ضعف یا آسیب‌پذیری هستند. به عنوان مثال، اصطلاح "کرم درون" به معنای وجود یک مشکل یا ضعف درونی است که ممکن است فرد را تحت تأثیر قرار دهد.

ارجاع به لغت worm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «worm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worm

لغات نزدیک worm

پیشنهاد بهبود معانی