آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Worm

    wɜːrm wɜːm

    گذشته‌ی ساده:

    wormed

    شکل سوم:

    wormed

    سوم‌شخص مفرد:

    worms

    وجه وصفی حال:

    worming

    شکل جمع:

    worms

    معنی worm | جمله با worm

    noun countable B2

    جانورشناسی کرم

    worm, کرم
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    Some worms are parasites of the digestive system.

    برخی کرم‌ها انگل دستگاه گوارشی هستند.

    The farmer uses worms to enrich the soil naturally.

    کشاورز از کرم‌ها برای غنی‌سازی طبیعی خاک استفاده می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an earthworm

    کرم خاکی

    silkworm

    کرم ابریشم

    noun countable

    لارو حشرات، نوزاد حشره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He studied how the worm grows into a moth during its life cycle.

    او مطالعه می‌کرد که چگونه این لارو در چرخه‌ی زندگی‌اش به شب‌پره تبدیل می‌شود.

    The peach had a tiny hole, sure enough, there was a worm inside.

    روی هلو سوراخ کوچکی بود و بله، درونش نوزاد حشره‌ای وجود داشت.

    noun singular informal

    قدیمی آدم پست‌فطرت، آدم عوضی، آدم پست، آدم بیخود

    the worms who attack our constitution under the guise of patriotism

    آن پست فطرت‌هایی که زیر نقاب وطن‌پرستی قانون اساسی به ما حمله می‌کند

    Don't waste your time with that worm, he's just using you for his own gain.

    وقتت را با این آدم عوضی تلف نکن، فقط برای منافع خودش از تو استفاده می‌کند.

    noun countable

    کامپیوتر کرم (بدافزاری که به‌صورت برنامه‏‌ای مستقل و بدون نیاز به پرونده‏‌های میزبان عمل می‌‏کند و خود را تکثیر می‏‌کند و با تخریب بخش‌های رایانه آن را از کار می‏‌اندازد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The worm was able to bypass the firewall and infect multiple devices within the network.

    این کرم توانست فایروال را دور بزند و چندین دستگاه را در شبکه آلوده کند.

    A worm can spread rapidly through email attachments and shared files.

    کرم می‌تواند از طریق پیوست‌های ایمیل و فایل‌های به اشتراک گذاشته‌شده به‌سرعت پخش شود.

    verb - intransitive verb - transitive

    مارپیچ رفتن، حرکت کردن، راه خود را باز کردن (مثل کرم)

    I wormed my way through the crowd.

    از میان جمعیت مارپیچ حرکت کردم.

    She had to worm her way through the crowd to get to the front of the stage.

    او باید راهش را از میان جمعیت باز می‌کرد تا به جلوی صحنه برسد.

    verb - transitive

    کرم‌زدایی کردن، کرم (سگ یا گربه) را معالجه کردن

    This dog has been thoroughly wormed.

    این سگ کاملاً کرم‌زدایی شده است.

    The veterinarian advised me to worm my puppy every three months.

    دام‌پزشک به من توصیه کرد که توله سگم را هر سه ماه یک‌بار کرم‌زدایی کنم.

    verb - transitive

    درکشیدن، بیرون کشیدن، گرفتن (اطلاعات و راز و غیره با مکر و حیله)

    He decided not to let them worm the secret out of him.

    او تصمیم گرفت نگذارد آن‌ها آن راز را از او بیرون بکشند.

    the bad friend who wormed all of the money out of Hassan

    دوست نابابی که همه‌ی پول حسن را از او درکشید

    noun countable

    قدیمی مار، افعی

    The worm was feared by many, for its deadly venom could take down even the strongest of men.

    بسیاری از این مار می‌ترسیدند، زیرا زهر کشنده‌ی آن می‌توانست حتی قوی‌ترین انسان‌ها را نیز از پا درآورد.

    The farmer was terrified when he saw a worm emerge from the grass.

    کشاورز وقتی افعی‌ای را دید -که از چمن بیرون آمد- وحشت کرد.

    verb - transitive

    وارد شدن، راه یافتن، در چیزی راه پیدا کردن، راه خود را در چیزی باز کردن، در چیزی رخنه کردن، رسوخ کردن (با مکر و حیله و مثل کرم)

    She wormed her way into the young man's heart.

    او با مکر به قلب مرد جوان راه یافت.

    The politician attempted to worm his way into the hearts of his constituents

    این سیاست‌مدار تلاش کرد تا راه خود را در قلب رأی‌دهندگان خود باز کند.

    verb - transitive

    کرم گرفتن، کرم شکار کردن

    Birds were worming in the mud.

    پرندگان در گل کرم شکار می‌کردند.

    She struggled to worm.

    او تلاش کرد که کرم بگیرد.

    noun countable

    پزشکی کرم‌زدگی، کرم‌گرفتگی، بیماری انگلی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    The symptoms of worm include diarrhea, nausea, and weight loss.

    اسهال، حالت تهوع و کاهش وزن از علائم کرم‌زدگی هستند.

    Doctors treated the villagers for worm infestations caused by poor sanitation.

    پزشکان، اهالی روستا را به‌دلیل بیماری انگلی ناشی از بهداشت ضعیف درمان کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an anti-worm medication

    داروی ضد کرم‌گرفتگی

    noun countable

    رزوه‌ی پیج

    He carefully measured the length of the worm before cutting it.

    او با دقت طول رزوه‌ی پیج را پیش از برش زدن اندازه‌گیری کرد.

    The mechanic replaced the damaged worm with a new one.

    مکانیک رزوه‌ی پیج معیوب را با یک رزوه‌ی جدید جایگزین کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد worm

    1. noun a small crawling animal
      Synonyms:
      insect larva grub caterpillar parasite snake leech maggot eel earthworm centipede millipede serpent annelid nematode tapeworm roundworm louse fluke helminth flatworm threadworm trematode silkworm armyworm woodworm webworm bollworm angleworm arrowworm tinea ess inch penetrate infiltrate lug mucker scoundrel dirt ball earworm
    1. verb to move or proceed with short irregular motions up and down or from side to side
      Synonyms:
      wiggle waggle wriggle squirm writhe squiggle
    1. noun a debased creature
      Synonyms:
      scoundrel wretch brute devil snake creep scum beggar fraud hypocrite trickster swindler reprobate low-life sneak riffraff demon shyster sharper hoaxer hellhound
    1. verb to move along in a crouching or prone position
      Synonyms:
      crawl creep inch slide squirm wriggle writhe twist snake sidle wrestle insinuate oneself
    1. noun helminthiasis; usually plural
      Synonyms:
      intestinal worms tapeworms hookworm
    1. verb to introduce gradually and slyly
      Synonyms:
      work insinuate edge wind infiltrate foist
    1. verb to make, achieve, or get through contrivance or guile
      Synonyms:
      engineer wangle finagle finesse
    1. adjective
      Synonyms:
      vermiform vermiculate vermicular

    Idioms

    can of worms

    شرایط بغرنج، وضعیت دشوار، مخمصه‌، وضعیت پردردسر و پیچیده

    the early bird catches the worm

    سحرخیز باش تا کامروا شوی

    برنده زودتر شروع می‌کند (فردی که زودتر از دیگران دست به عملی بزند، احتمال موفقیت بیشتری دارد)

    سوال‌های رایج worm

    معنی worm به فارسی چی میشه؟

    کلمه "worm" در زبان انگلیسی به معنای "کرم" است و به طور کلی به موجودات نرم و بدون استخوانی اشاره دارد که بدن آن‌ها معمولاً باریک و کشیده است. در ادامه به بررسی معانی و نکات جالب در مورد کرم‌ها خواهیم پرداخت.

    معانی مختلف:

    1. کرم خاکی: یکی از شناخته‌شده‌ترین انواع کرم‌ها، کرم خاکی است که در خاک زندگی می‌کند و نقش بسیار مهمی در اکوسیستم ایفا می‌کند. این کرم‌ها با تجزیه مواد آلی و بهبود کیفیت خاک کمک می‌کنند.

    2. کرم‌های انگلی: برخی کرم‌ها به عنوان انگل در بدن موجودات دیگر زندگی می‌کنند. این نوع کرم‌ها می‌توانند باعث بیماری‌های مختلف در انسان‌ها و حیوانات شوند. مانند کرم‌های سوزنی و کرم‌های کدو.

    3. کرم‌های دریایی: این نوع کرم‌ها در محیط‌های آبی زندگی می‌کنند و به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند: کرم‌های حلقوی و کرم‌های نرم‌تنی. این کرم‌ها به عنوان بخشی از زنجیره غذایی در اکوسیستم‌های دریایی اهمیت دارند.

    نکات جالب:

    - فیزیولوژی: بدن کرم‌ها معمولاً نرم و بدون استخوان است و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در خاک یا زیر آب به راحتی حرکت کنند. آن‌ها دارای سیستم عصبی ابتدایی و دستگاه گوارش ساده‌ای هستند.

    - تولید مثل: بسیاری از کرم‌ها دارای توانایی تولید مثل زیاد هستند. برخی از آن‌ها می‌توانند از طریق تقسیم بدن خود، به راحتی تکثیر شوند. این ویژگی به آن‌ها کمک می‌کند تا در شرایط محیطی سخت بقا یابند.

    - نقش در اکوسیستم: کرم‌ها به عنوان تجزیه‌کننده‌ها در زنجیره غذایی عمل می‌کنند. آن‌ها با تجزیه مواد آلی، مواد مغذی را در خاک آزاد کرده و به رشد گیاهان کمک می‌کنند.

    - کرم‌های مصنوعی: در کشاورزی مدرن، از کرم‌های خاکی به عنوان عامل بهبود کیفیت خاک و افزایش حاصلخیزی آن استفاده می‌شود. این کرم‌ها با ایجاد حفره‌های کوچک در خاک، هوا و رطوبت را به عمق خاک منتقل می‌کنند.

    - خطرات بهداشتی: برخی از کرم‌های انگلی می‌توانند به سلامتی انسان آسیب بزنند. به همین دلیل، شستن میوه‌ها و سبزیجات و رعایت بهداشت اهمیت زیادی دارد.

    - کرم‌ها در فرهنگ: در بسیاری از فرهنگ‌ها، کرم‌ها نماد ضعف یا آسیب‌پذیری هستند. به عنوان مثال، اصطلاح "کرم درون" به معنای وجود یک مشکل یا ضعف درونی است که ممکن است فرد را تحت تأثیر قرار دهد.

    گذشته‌ی ساده worm چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده worm در زبان انگلیسی wormed است.

    شکل سوم worm چی میشه؟

    شکل سوم worm در زبان انگلیسی wormed است.

    شکل جمع worm چی میشه؟

    شکل جمع worm در زبان انگلیسی worms است.

    وجه وصفی حال worm چی میشه؟

    وجه وصفی حال worm در زبان انگلیسی worming است.

    سوم‌شخص مفرد worm چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد worm در زبان انگلیسی worms است.

    ارجاع به لغت worm

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «worm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worm

    لغات نزدیک worm

    • - worldview
    • - worldwide
    • - worm
    • - worm gear
    • - worm snake
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.