خزیدن، مورمور شدن، جنبیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The baby creeps.
کودک چهار دست و پا میرود.
The rabbit creeps into its den.
خرگوش به لانهی خود میخزد.
The student creeps to school.
شاگرد با آهستگی و بیمیلی به مدرسه میرود.
Age creeps upon us.
پیری کمکم فرا میرسد.
You will come creeping back when your money is gone.
وقتی پولت تمام شود با سرافکندگی بازخواهی گشت.
a creeping plant
گیاه خزنده
creep curve
نمودار خزش
creep strength
مقاومت (تاب) خزش
metal creep
وادادگی فلز
Our new teacher is a creep.
معلم جدید ما خیلی گند است.
This movie gives me the creeps.
این فیلم مرا به چندش میآورد.
احساس بیزاری (تهوع یا ترس و غیره)، چندش
make one's flesh (or skin) creep
مشمئز کردن، به چندش آوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «creep» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/creep