لغزش، غلت، آشغال، سنگریزه، تراشه، شکاف، سریدن، خزیدن، غلتیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fish slithered among the shallow stones.
ماهی در لابهلای سنگهای سطح آب حرکت کرد.
A big snake was slithering down the sandy hill.
مار درشتی از تپهی شنی به پایین میخزید.
He fell down and slithered over sharp stones.
به زمین افتاد و روی سنگهای تیز لیز خورد.
The sled slithered down the bumpy hill.
سورتمه به سوی پایین تپهی پردستانداز سر خورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slither» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slither