گذشتهی ساده:
prowledشکل سوم:
prowledسومشخص مفرد:
prowlsوجه وصفی حال:
prowlingدر پی شکار گشتن، پرسه زدن، تلاش، پرسه، جستوجو، تکاپو، سرقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Wolves prowl the forest.
گرگها در جنگل پرسه میزنند.
bloodthirsty bandits that prowled the highways
سارقین خونآشامی که در جادهها میگشتند
German submarines were prowling along our coasts.
زیردریاییهای آلمان در کرانههای ما میپلکیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prowl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prowl