مهارت، زبردستی، تخصص، خبرگی، چیرهدستی، توانمندی
Her prowess in mathematics earned her a scholarship to a prestigious university.
توانمندی او در ریاضیات باعث شد تا بورسیهی تحصیلی یک دانشگاه معتبر را دریافت کند.
The detective's investigative prowess enabled him to solve the complex murder case.
مهارت تحقیقاتی کارآگاه او را قادر ساخت تا پروندهی پیچیدهی قتل را حل کند.
دلاوری، شجاعت، سلحشوری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She demonstrated her skill and prowess in hand-to-hand combat during training exercises.
او مهارت و دلاوری خود را در نبرد تنبهتن در طول تمرینات آموزشی نشان داد.
His prowess on the battlefield earned him numerous medals for military valor.
شجاعت او در میدان نبرد، مدالهای متعددی را برای اهمیت نظامی به ارمغان آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prowess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prowess