با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Talent

ˈtælənt ˈtælənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    talents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
استعداد، قریحه، نعمت خداداده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He has talent in music.
- او در موسیقی استعداد دارد.
- some of the most brilliant young talent in this country
- برخی از درخشان‌ترین جوانان پراستعداد این کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد talent

  1. noun ability
    Synonyms: aptitude, aptness, art, a way with, bent, capability, capacity, craft, endowment, expertise, facility, faculty, flair, forte, genius, gift, green thumb, head, inventiveness, knack, know-how, nose, power, savvy, set, skill, smarts, the formula, the goods, the right stuff, thing, turn, what it takes
    Antonyms: inability, incapacity, lack, weakness

ارجاع به لغت talent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «talent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/talent

لغات نزدیک talent

پیشنهاد بهبود معانی