گذشتهی ساده:
craftedشکل سوم:
craftedسومشخص مفرد:
craftsوجه وصفی حال:
craftingمهارت (طراحی، ساخت، اجرا)
manual craft
مهارت دستی
great craft in catching fish
چیرهدستی زیاد در ماهیگیری
حرفه، صنف، اتحادیه ی صنعت گران و هنرمندان کارهای دستی، صنف پیشه وران
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was a carpenter and practiced his craft with dexterity.
او نجار بود و حرفهاش را با مهارت دنبال میکرد.
the journalistic craft
حرفهی روزنامهنگاری
the craft of ironmongers
صنف آهنگران
هنر(تجارت و...)
an international craft festival
جشنوارهی بینالمللی هنرهای دستی
(جمع) صنایع دستی
نیرنگ، حیله
an enemy of great craft and subtlety
دشمن پرحیله و بسیار زرنگ
to resort to craft
به نیرنگ متوسل شدن
نوعی قایق کوچک
When the sea is stormy, small craft should not put to sea.
وقتی که دریا توفانی است، قایقهای کوچک نباید به دریا بروند.
(با هنرمندی) ساختن
skillfully crafted table
میزی که با هنرمندی ساخته شده است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «craft» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/craft