با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shipping

ˈʃɪpɪŋ ˈʃɪpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shipped
  • شکل سوم:

    shipped
  • سوم‌شخص مفرد:

    ships

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
کشتی‌رانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The shipping industry is a vital part of global trade.
- صنعت کشتی‌رانی بخش حیاتی تجارت جهانی است.
- The shipping route was closed due to bad weather.
- مسیر کشتی‌رانی به‌دلیل بدی آب‌وهوا بسته شد.
noun uncountable
ترابری، ارسال، حمل‌ونقل، باربری
- The shipping of goods by sea is a cost-effective transportation method.
- حمل‌ونقل کالا ازطریق دریا یک روش حمل‌ونقل مقرون‌به‌صرفه است.
- The shipping of hazardous materials requires special precautions.
- ارسال مواد خطرناک نیاز به اقدامات احتیاطی خاصی دارد.
noun plural
کشتی‌ها، ناوگان
- the shipping are waiting to be unloaded.
- کشتی‌ها آماده‌ی تخلیه شدن هستند.
- The captain inspected the shipping before setting sail.
- کاپیتان ناوگان را قبل‌از حرکت بازرسی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shipping

  1. noun Ships
    Synonyms: steam, sailing, freight, cargo ships, passenger, war transport, merchant-marine, merchant vessels
  2. verb Transport commercially
    Synonyms: sending, transmitting, dispatching, transporting, exporting, consigning, forwarding, mailing, directing, addressing
    Antonyms: holding, disembarking, keeping
  3. noun Transportation
    Synonyms: transportation, freighting, trucking, airborne traffic, transport
  4. verb Go on board
    Synonyms: embarking
  5. verb To cause to be transported; send.
    Synonyms: sending

ارجاع به لغت shipping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shipping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shipping

لغات نزدیک shipping

پیشنهاد بهبود معانی