با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sailing

ˈseɪlɪŋ ˈseɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sailings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable A2
    ورزش قایق‌رانی بادبانی، راندن قایق بادبانی
    • - Sailing demands precision, teamwork, and strategic thinking.
    • - قایق‌رانی بادبانی مستلزم دقت، کار گروهی و تفکر استراتژیک است.
    • - His love for sailing began during childhood summers.
    • - عشق او به راندن قایق بادبانی از تابستان‌های دوران کودکی آغاز شد.
  • noun countable
    حرکت کشتی (موعد آن)
    • - The sailing was delayed due to adverse weather conditions in the port.
    • - به دلیل شرایط نامساعد جوی در بندر، حرکت کشتی با تأخیر انجام شد.
    • - When is the sailing?
    • - سفر دریایی کی شروع می‌شود؟
  • noun
    کشتی‌رانی، دریانوردی
    • - sailing orders
    • - پروانه‌های کشتی‌رانی
    • - Learning the basics of sailing begins with grasping the fundamentals of navigation techniques.
    • - یادگیری اصول دریانوردی با درک اصول اولیه‌ی تکنیک‌های ناوبری آغاز می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sailing

  1. noun The activity of flying a glider
    Synonyms: seafaring, glide, gliding, sailplaning, soaring, navigation

Collocations

  • sailing ship

    کشتی بادبانی، ناو بادبانی

Idioms

ارجاع به لغت sailing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sailing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sailing

لغات نزدیک sailing

پیشنهاد بهبود معانی