آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Navigation

ˌnævəˈɡeɪʃn ˌnævəˈɡeɪʃn

معنی navigation | جمله با navigation

noun uncountable B2

ناوبری، هدایت، رهیابی (کشتی یا هواپیما و غیره)

Icebergs had made navigation very dangerous.

کوه‌های شناور یخ، ناوبری را بسیار خطرناک کرده بود.

The canal is open to navigation only six months out of the year.

آبراه فقط شش ماه از سال برای رفت و آمد کشتی باز است.

noun uncountable

ناوبری، حرکت، گشت‌وگذار (بین سایت‌های مختلف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Navigation between pages is seamless thanks to the new interface.

به‌لطف رابط کاربری جدید، حرکت بین صفحات بدون مشکل انجام می‌شود.

They redesigned the menu to improve navigation on mobile devices.

منو را برای بهبود ناوبری در دستگاه‌های موبایل بازطراحی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد navigation

  1. noun traveling, guiding along route, often over water
    Synonyms:
    sailing cruising voyage voyaging boating shipping navigating steering exploration flying seafaring pilotage piloting seamanship ocean travel helmsmanship nautics aeronautics yachting plotting a course steerage

ارجاع به لغت navigation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «navigation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/navigation

لغات نزدیک navigation

پیشنهاد بهبود معانی