فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Navigator

ˈnævəɡeɪt̬ər ˈnævəɡeɪtə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ناوبر

The navigator on the aircraft used advanced technology to determine the most optimal route for the flight.

ناوبر در هواپیما از فناوری پیشرفته برای تعیین بهینه‌ترین مسیر برای پرواز استفاده کرد.

The navigator carefully plotted our course using the stars and a map.

ناوبر با دقت مسیر ما را با استفاده از ستاره‌ها و نقشه ترسیم کرد.

noun countable

قدیمی دریانورد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The brave navigator set out on a voyage of discovery, hoping to find new lands and trade routes.

دریانورد شجاع به امید یافتن سرزمین‌ها و مسیرهای تجاری جدید، سفری اکتشافی را آغاز کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد navigator

  1. noun course plotter
    Synonyms:
    pilot helmsman steersman wheelman

ارجاع به لغت navigator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «navigator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/navigator

لغات نزدیک navigator

پیشنهاد بهبود معانی