گذشتهی ساده:
pilotedشکل سوم:
pilotedسومشخص مفرد:
pilotsوجه وصفی حال:
pilotingشکل جمع:
pilotsرهبر، لیدر، خلبان هواپیما، راننده کشتی، سکاندار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a fighter plane pilot
خلبان هواپیمای جنگنده
a pilot training school
مدرسهی آموزش خلبانی
رهبری کردن، خلبانی کردن، راندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He skillfully piloted the bill through the parliament.
با مهارت تمام لایحه را از تصویب مجلس گذراند.
to pilot a cargo ship through the Panama Canal
کشتی باری را در آبراه پاناما هدایت کردن
to pilot an airplane or a spacecraft
هواپیما یا فضاپیما را خلبانی کردن
He piloted the plane safely to his base.
هواپیما را سالم به پایگاه خود رساند.
آزمایشی، مقدماتی
a pilot project
طرح آزمایشی
pilot studies
مطالعات مقدماتی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pilot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pilot