فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pilot

ˈpaɪlət ˈpaɪlət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    piloted
  • شکل سوم:

    piloted
  • سوم شخص مفرد:

    pilots
  • وجه وصفی حال:

    piloting
  • شکل جمع:

    pilots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    رهبر، لیدر، خلبان هواپیما، راننده کشتی، سکاندار
    • - a fighter plane pilot
    • - خلبان هواپیمای جنگنده
    • - a pilot training school
    • - مدرسه‌ی آموزش خلبانی
  • verb - transitive
    رهبری کردن، خلبانی کردن، راندن
    • - He skillfully piloted the bill through the parliament.
    • - با مهارت تمام لایحه را از تصویب مجلس گذراند.
    • - to pilot a cargo ship through the Panama Canal
    • - کشتی باری را در آبراه پاناما هدایت کردن
    • - to pilot an airplane or a spacecraft
    • - هواپیما یا فضاپیما را خلبانی کردن
    • - He piloted the plane safely to his base.
    • - هواپیما را سالم به پایگاه خود رساند.
  • adjective
    آزمایشی، مقدماتی
    • - a pilot project
    • - طرح آزمایشی
    • - pilot studies
    • - مطالعات مقدماتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pilot

  1. noun person who guides aircraft, ship, or other vehicle
    Synonyms: ace, aerialist, aeronaut, aviator, bellwether, captain, conductor, coxswain, dean, director, doyen/doyenne, eagle, flier, flyer, guide, helmsperson, jockey, lead, leader, navigator, one at the controls, one at the wheel, scout, steerer, steersperson, wheelperson

ارجاع به لغت pilot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pilot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pilot

لغات نزدیک pilot

پیشنهاد بهبود معانی