به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dean

diːn diːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    رئیس، رئیس کلیسا یا دانشکده، ریش سفید
    • - dean of the school of dentistry
    • - رئیس دانشکده‌ی دندانپزشکی
    • - the dean of American poets
    • - بزرگ شاعران امریکا
    • - dean of students
    • - رئیس امور (یا سرپرست) دانشجویان
    • - John Donne was the dean of St. Paul's Cathedral.
    • - جان دان سرکشیش کلیسای سنت پال بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dean

  1. noun leader of institution
    Synonyms: administrator, authority, dignitary, doyen, ecclesiastic, guide, lead, legislator, pilot, president, principal, professor, senior, tack
    Antonyms: pupil, student

ارجاع به لغت dean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dean

لغات نزدیک dean

پیشنهاد بهبود معانی