آخرین به‌روزرسانی:

Doyen

ˈdɔɪən ˈdɔɪən ˈdɔɪən

معنی و نمونه‌جمله

noun

بزرگ‌تر، ریش‌سفید، شیخ‌السفرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Dehkhoda was the doyen of Iranian lexicographers.

دهخدا پیش‌کسوت فرهنگ‌نویسان ایران بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doyen

  1. noun a man who is the senior member of a group
    Synonyms:
    dean

ارجاع به لغت doyen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doyen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doyen

لغات نزدیک doyen

پیشنهاد بهبود معانی