فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Student

ˈstuːdnt ˈstjuːdnt

شکل جمع:

students

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

دانشجو، دانش‌آموز، شاگرد، پژوهشگر، محقق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

one of my former students

یکی از شاگردان پیشین من

a studious student

دانش‌آموز ساعی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a student of human behavior

پژوهشگر رفتار انسانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد student

  1. noun person actively learning
    Synonyms:
    learner pupil novice apprentice disciple scholar registrant schoolchild undergraduate first-year student sophomore junior undergrad graduate grad observer docent skill
    Antonyms:
    teacher professor

لغات هم‌خانواده student

  • verb - transitive
    study

ارجاع به لغت student

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «student» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/student

لغات نزدیک student

پیشنهاد بهبود معانی