فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Apprentice

əˈprentɪs əˈprentɪs

شکل جمع:

apprentices

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable

شاگرد، شاگردی کردن، کارآموز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He is an apprentice mechanic.

او شاگرد مکانیک است.

Reza was apprenticed to a carpenter at the age of fourteen.

رضا در چهارده سالگی شاگرد نجار شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His apprenticeship lasted seven years.

شاگردی او هفت سال طول کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apprentice

  1. noun novice/learner of a trade
    Synonyms:
    beginner student learner newcomer rookie amateur pupil novice starter greenhorn neophyte tyro probationer tenderfoot new kid on block rook flunky heel
    Antonyms:
    teacher mentor

ارجاع به لغت apprentice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apprentice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apprentice

لغات نزدیک apprentice

پیشنهاد بهبود معانی