فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Rookie

ˈrʊki ˈrʊki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rookies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    انگلیسی آمریکایی صفر کیلومتر، تازه‌کار (شخص)
    • - The rookie dancer showcased her talent.
    • - رقصنده‌ی صفر کیلومتر استعداد خود را نشان داد.
    • - The rookie was eager to learn and improve his skills.
    • - تازه‌کار مشتاق یادگیری و بهبود مهارت‌های خود بود.
  • noun countable informal
    انگلیسی آمریکایی آش‌خور، جوجه‌سرباز
    • - The rookie was excited to begin his military career.
    • - آش‌خور برای شروع حرفه‌ی نظامی خود هیجان‌زده بود.
    • - The experienced soldiers offered support to the rookies.
    • - سربازان باتجربه از جوجه‌سربازها حمایت می‌کردند.
  • noun countable informal
    انگلیسی آمریکایی ورزش بازیکن تازه‌وارد، بازیکن صفر کیلومتر (در ورزش حرفه‌ای)
    • - The rookie showed great potential on the basketball court.
    • - بازیکن تازه‌وارد پتانسیل بالایی در زمین بسکتبال نشان داد.
    • - The team's coach is excited about the rookie's skills.
    • - مربی تیم در مورد مهارت‌های بازیکن صفر کیلومتر هیجان‌زده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rookie

  1. noun novice
    Synonyms: amateur, apprentice, beginner, colt, cub, fledgling, freshman/woman, greenhorn, neophyte, newcomer, new kid on the block, tenderfoot, trainee

ارجاع به لغت rookie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rookie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rookie

لغات نزدیک rookie

پیشنهاد بهبود معانی