امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Beginner

bɪˈɡɪnər bɪˈɡɪnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    beginners

معنی و نمونه‌جمله

noun countable A2
مبتدی، تازه‌کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- This dictionary is not for beginners.
- این فرهنگ برای مبتدیان نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beginner

  1. noun person unskilled in something
    Synonyms:
    abecedarian amateur apprentice buckwheater catechumen colt fish fledgling greenhorn greenie initiate learner neophyte newcomer new kid on the block new person novice novitiate probationer recruit starter student tenderfoot trainee tyro
    Antonyms:
    expert old hand professional veteran

Collocations

  • beginner's luck

    شانس شخص تازه‌کار، خوشبختی اتفاقی

لغات هم‌خانواده beginner

  • verb - transitive
    begin

ارجاع به لغت beginner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beginner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beginner

لغات نزدیک beginner

پیشنهاد بهبود معانی