امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Professional

prəˈfeʃənl prəˈfeʃnl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    professionals
  • صفت تفضیلی:

    more professional
  • صفت عالی:

    most professional

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
حرفه‌ای، مربوط به حرفه، شغلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The doctor was accused of professional misconduct.
- این پزشک به سوءرفتار حرفه‌ای شد.
- I like to keep my professional activities separate from my family activities.
- من دوست دارم فعالیت‌های شغلی خودم را از فعالیت‌های خانوادگی جدا نگه دارم.
adjective B1
تخصصی، حرفه‌ای (کار و مهارت و غیره)
- This professional job required a high level of expertise and dedication.
- این کار تخصصی به تخصص و تعهد بالایی نیاز داشت.
- The team's professional approach to the project ensured its success.
- رویکرد حرفه‌ای تیم به پروژه موفقیت آن را تضمین کرد.
adjective B1
حرفه‌ای (شخص)
- a professional wrestler
- کشتی‌گیر حرفه‌ای
- a professional writer
- نویسنده‌ی حرفه‌ای
noun countable
متخصص، آدم حرفه‌ای
- The team of professionals worked together to complete the project on time.
- گروه متخصصان با هم کار کردند تا پروژه را به‌موقع انجام دهند.
- She is a professional in the field of marketing.
- او در زمینه‌ی بازاریابی آدمی حرفه‌ای است.
adjective
حرفه‌ای (اشاره به فعالیتی که افراد در ازای انجام آن پول دریافت می‌کنند)
- The NFL is the most popular professional football league in the United States.
- NFL محبوب‌ترین لیگ حرفه‌ای فوتبال در ایالات متحده است.
- Professional basketball is a popular sport worldwide.
- بسکتبال حرفه‌ای ورزش محبوبی در سراسر جهان است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد professional

  1. adjective skilled, trained
    Synonyms:
    able ace acknowledged adept competent crackerjack efficient experienced expert finished knowing one’s stuff known learned licensed on the ball polished practiced proficient qualified sharp skillful slick there up to speed well-qualified
    Antonyms:
    amateur rookie unprofessional unskilled untrained
  1. noun person prepared for work by extended study or practice
    Synonyms:
    adept artist artiste authority brain egghead expert hotshot old hand old pro old war-horse phenom powerhouse pro proficient pundit shark specialist star superstar virtuoso whiz whiz kid wizard
    Antonyms:
    amateur apprentice greenhorn rookie

لغات هم‌خانواده professional

  • adjective
    professional

ارجاع به لغت professional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «professional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/professional

لغات نزدیک professional

پیشنهاد بهبود معانی