شکل جمع:
artistsهنر هنرمند، هنرور، هنرپیشه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
two paintings by an unknown artist
دو نقاشی توسط هنرمندی ناشناس
theater artists
هنرپیشگان تئاتر
موسیقی هنر نوازنده، موسیقیدان، خواننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each artist brings a unique style to the stage.
هر نوازنده سبک منحصربهفردی را به صحنه میآورد.
The artist captivated the audience with her soulful voice.
این خواننده با صدای دلنشین خود تماشاگران را مجذوب خود کرد.
قدیمی هنر پیشهور، صنعتگر
As an artist, she sculpted intricate figures that seemed to come alive with every stroke.
بهعنوان یک صنعتگر، چهرههای پیچیدهای را میساخت که به نظر میرسید با هر ضربهای زنده میشوند.
The community rallied to support the struggling artist.
مردم برای حمایت از این پیشهور مبارز تجمع کردند.
هنر بازیگر، نقشباز
The artist captivated the audience with his incredible performance.
این بازیگر با اجرای باورنکردنیاش تماشاگران را مجذوب خود کرد.
The theatrical entertainer received rave reviews for her latest show.
این بازیگر تئاتر برای آخرین نمایش خود نقدهای مثبتی دریافت کرد.
ماهر، استاد، متخصص، کاربلد
When it comes to lying, he is an artist.
در دروغگویی استاد است.
The artist's work was praised for its creativity and originality.
کار این فرد ماهر بهدلیل خلاقیت و اصالت آن مورد ستایش قرار گرفت.
پزشکی قدیمی پزشک، طبیب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The artist explained the procedure with great clarity.
پزشک این روش را با وضوح زیادی توضیح داد.
The artist skillfully diagnosed the complex condition.
این طبیب بهطرز ماهرانهای وضعیت پیچیده را تشخیص داد.
کسی که ویترین مغازهها و درون مؤسسات را با آگهی تجارتی تزیین میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «artist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/artist