فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inventor

ɪnˈvent̬ər ɪnˈventə

شکل جمع:

inventors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

مخترع، مبدع، خالق، نوآفرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The inventor of the telephone, Alexander Graham Bell, forever changed the way we communicate.

مخترع تلفن، الکساندر گراهام بل، برای همیشه شیوه‌ی ارتباط ما را تغییر داد.

The inventor worked tirelessly in his laboratory.

مخترع در آزمایشگاهش بدون خستگی کار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inventor

  1. noun discoverer
    Synonyms:
    founder creator maker author father pioneer innovator designer builder originator architect coiner experimenter

لغات هم‌خانواده inventor

ارجاع به لغت inventor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inventor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inventor

لغات نزدیک inventor

پیشنهاد بهبود معانی