آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Inventive

ɪnˈventɪv ɪnˈventɪv

معنی inventive | جمله با inventive

adjective

مبتکر، خلاق، نوآور، مخترع

She was an inventive artist, constantly pushing the boundaries of her craft.

او یک هنرمند خلاق بود که دائماً مرزهای هنر خود را جابه‌جا می‌کرد.

in inventive woman

زنی نوآور

adjective

ابتکاری، ابداعی، اختراعی، مبتکرانه، خلاقانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The artist showcased his inventive sculptures at the gallery.

این هنرمند مجسمه‌های خلاقانه‌ی خود را در گالری به نمایش گذاشت.

Their advertising campaign was praised for its inventive approach.

کمپین تبلیغاتی آن‌ها به‌دلیل رویکرد مبتکرانه‌ی آن مورد تحسین قرار گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

inventive power

نیروی خلاقانه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inventive

  1. adjective creative
    Antonyms:
    uncreative unoriginal uninventive stolen

لغات هم‌خانواده inventive

  • adjective
    inventive

ارجاع به لغت inventive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inventive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inventive

لغات نزدیک inventive

پیشنهاد بهبود معانی