با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Innovative

ˈɪnəˌveɪtɪv ˈɪnəvətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more innovative
  • صفت عالی:

    most innovative

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
نوآورانه، مبتکرانه، بدعت‌آمیز، ابداعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The company's innovative approach to problem-solving has allowed them to stay ahead of their competitors.
- رویکرد نوآورانه‌ی شرکت نسبت به حل مسئله باعث شده که سرآمد رقبایشان باشند.
- The innovative technology revolutionized the way we communicate.
- تکنولوژی نوآورانه شیوه‌ی برقراری ارتباطمان را تغییر داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد innovative

  1. adjective creative
    Synonyms: avant-garde, breaking new ground, contemporary, cutting-edge, deviceful, ingenious, innovational, innovatory, inventive, just out, leading-edge, new, newfangled, original, originative, state-of-the-art
    Antonyms: customary, habitual, old, traditional, uncreative, unimaginative

لغات هم‌خانواده innovative

ارجاع به لغت innovative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «innovative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/innovative

لغات نزدیک innovative

پیشنهاد بهبود معانی