گذشتهی ساده:
innovatedشکل سوم:
innovatedسومشخص مفرد:
innovatesوجه وصفی حال:
innovatingنوآوری کردن، تغییرات و اصلاحاتی دادن در، چیز تازه آوردن، بدعت گذاردن، ابداع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to innovate a new method
روش جدیدی را ابداع کردن
The company's goal is to innovate the market by introducing unique technologies.
هدف شرکت نوآوری کردن در بازار با معرفی تکنولوژیهای منحصربهفرد است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «innovate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/innovate