گذشتهی ساده:
introducedشکل سوم:
introducedسومشخص مفرد:
introducesوجه وصفی حال:
introducingآشناکردن، معرفی کردن، نشان دادن، شناساندن، شناسا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Please introduce me to your friend.
لطفاً مرا به دوست خود معرفی کنید.
Allow me to introduce my brother to you.
اجازه بدهید برادر خود را حضورتان معرفی کنم.
We have not been introduced yet.
هنوز به هم معرفی نشدهایم.
Brian Del Pino introduced last night's program.
برایان دلپینو برنامه دیشب را معرفی کرد.
to introduce a bill to the parliament
لایحهای را به مجلس تقدیم کردن
to introduce readers to the new poet's works
خوانندگان را با آثار شاعر جدید آشنا کردن
to introduce new features into a play
جنبههای نوینی را وارد یک نمایش کردن
to introduce a new fashion in hats
مد جدید کلاه را شناساندن
عرضه کردن، ارائه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to introduce a new car
اتومبیل تازهای را عرضه کردن
قرار دادن (در)، نهادن، درون نهادن
He introduced an electric wire into the hole.
او یک سیم برق را توی سوراخ کرد.
Foreign travellers introduced new ideas into Iran.
مسافران خارجی اندیشههای تازهای را به ایران رسوخ دادند.
to introduce a needle into a vein
سوزن را در رگ فرو بردن
باب کردن، مرسوم کردن، مطرح کردن، بدعت گذاردن، رسم کردن، رایج کردن، اشاعه دادن
Space science has introduced many new words.
علم فضا واژههای تازهی فراوانی را رایج کردهاست.
He was the first person to introduce the use of gunpowder into the French army.
او نخستین کسی بود که کاربرد باروت را در ارتش فرانسه رایج کرد.
to introduce abuses into court practices
سوء استفاده را در فعالیتهای دادگاه اشاعه دادن
وارد کردن، افزودن به
They introduced two amendments to the bill.
آنها دو مادهی اصلاحی به لایحه افزودند.
to introduce irrelevancies into the discussion
چیزهای نامربوط را وارد بحث کردن
to introduce European birds into America
آوردن پرندگان اروپایی به امریکا
دیباچه نگاشتن، مقدمه نوشتن، دیبانویسی کردن، سرآغاز نویسی کردن، آغاز کردن
He introduces his work with a detailed account of his sources.
او اثر خود را با شرح مفصلی دربارهی منابع خود آغاز میکند.
to introduce a talk with an anecdote
نطقی را با یک حکایت آغاز کردن
دخیل کردن، دخالت دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «introduce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/introduce